The Myth of Sisyphus

 

این روزها کلی کار رو سرم ریخته. دیروز بالاخره یک فصل دیگه از پایان‌نامه‌ام رو به استاد راهنمام تحویل دادم، تا یک هفته دیگه باید یک مقاله یک جایی بفرستم و ضمنا در مورد یک طرح فکر کنم ... همیشه حالم خیلی بهتره وقتی کارم زیاده! با تمام این فشارها هم تصمیم گرفتم با دوستانم این آخر هفته بروم کوه! این روزها فرصت نکردم زیاد وبلاگ رو آپدیت کنم اما چند تا جمله همینطوری بعضی وقتها به ذهنم می‌رسید. دوست دارم بنویسم بدون هیچ توضیحی.

باید یاد بگیریم که بعضی وقتها به موسیقی راک غربی هم گوش کنیم.

آیا رسیدن به بهار بدون گذشتن از زمستان ممکن است؟

همیشه تو زندگیم جسمم چندین راه رو با هم پیش برده تا اگر یکی هم به بن بست رسید دیگر راهها رو از دست نداده باشه، اما روحم ایستاده بر روی یک انتخاب و بن بست‌ها رو هم با ایستادن باز کرده.

وقتی پرواز می‌کنی نزدیک زمین پرواز کن تا بدون اینکه پایین رو نگاه کنی راهتو پیدا کنی، یا آنقدر بالا پرواز کن تا جایی را که می‌خواهی بروی از همان ابتدا بشه دید، اگر هیچ کدوم نشد همراه شو با یک دسته پرنده.

وقتی زندگی لالایی اش رو تو گوش ما می خونه می شه راحت گرفت و خوابید و یا اینکه مقاومت کرد.

چرا وقتی باد می وزه آدم ناخودآگاه محکم تر می ایسته.

بعضی وقتها یاد کشاورزی می افتم که براش آسونتره تو شب باغش رو آبیاری کنه تا روز، ضمنا خورشیدی هم نیست که آب رو به زمین نرسیده بخار کنه.

در آخر این هم یک انیمیشن از وبلاگ دوستم:

نظرات 5 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.blue-lover-yass.blogspot.com

سلام
دیگه زرنگ بودن و درس خون بودن هم دردسر داره دیگه.اتفاقا ما هم دوتایی داریم یه مقاله آماده می کنیم.ایشالا هم شما موفق باشید هم ما!!!


خیلی جملات زیبایی بود.من از اون زمستون و بهار خیلی خوشم اومد.واقعااااا زیبا بود.و برای من الان زمستون خیلی سختیه! لطفا دعا کند بهار خوبی داشته باشه...

همواره موفق باشید

سلام سمانه جان، خوشحالم که تو هم داری مقاله می‌نویسی، و امیدوارم از کار و تحقیقی که کردی راضی باشی.
همینطور امیدوارم زندگیت بهاری باشه، می‌دونی اگه زمستان رو حس کرده باشیم حس کردن بهار آسونتر می‌شه.
موفق باشید

جمشید شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ق.ظ http://zakhme-aghl.blogsky.com

از نوشته هایی که گذاشتی خیلی خوشم اومد(مخصوصا راک غربیش!!!)کلا فکر میکنم هر چیزی که خلاف جهت رودخونه شنا کنه ارزش همراهی کردنو داره
در آخر اگه تونستی سری هم به من بزن
موفق باشی

سلام دوست عزیز اگه رودخونه رو جایی فرض کنی که همه معمولا در اون جهت حرکت می‌کنند من هم با شما موافقم. واقعیتش اینه که همه جا رودخونه‌‌ست. سخت‌ترین نقطه ایستادن در جایی که دیگه جهت درش مفهومی نداره.
ممنونم از نظرتون.
موفق باشید

آیدا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ق.ظ http://www.nimeyegomshodeh.blogsky.com

سلام دوست عزیز
چقدر خوبه که با وجود این که کلی کار داریم یک وقتایی رو
برای خودمون بگذاریم!
این جوری انرژی بیشتری می گیریم . (کوه رفتن که خیلی عالیه)
یک چیز دیگه هم هست وقتی ما آدما این سختی ها رو میکشیم بیشتر قدر فرصتا رو می فهمیم و شاید هم قدر
زندگی رو.
ممنونم از حضور گرمت
موفق باشی

سلام آیدا جان، سختی یا رفاه، در هر صورت زندگی می‌گذره. مهم اینه که نه داخل سختی غرق بشیم نه داخل رفاه.
کوه رفتن فکر خوبی بود و واقعا دیدن برف تا بالای زانو تو برف فرو رفتن خیلی لذت بخش بود.
موفق باشید

شمیلا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ق.ظ http://khalvatgah-yek-ashegh.blogsky.com

سلام امیر جان
مرسی که سر میزنی
موفق باشی

پیمان دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
متن جالبی نوشته بودی. خصوصا نوشته های انتهایی متن.
موفق باشید.

سلام دوست من مطلب شما هم خیلی جالب بود.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد