قسمتی از اولین بیانیه کانون نویسندگان ایران به قلم م.ا.به‌آذین:

منی که به سانسور اندیشه و گفتار خود تن می دهم،منی که به بهانه ترس، از یک طرف، و قدرت قاهر از طرف دیگر در امور شهر و کشور خود دخالت نمی کنم،رای نمی دهم، انتخاب نمی کنم و انتخاب نمی شوم، تجاوز را می بینم و دم نمی زنم، منی که باید بروم و در برابر میزی بنشینم و حساب عقیده خود را و ایمان خود را، حساب دوستی های خود را و دشمنی های خود را، حساب دیروز و امروز و فردای خود را به بیگانه سمجی که نماینده قدرت قاهر روز است پس بدهم، اهانت ببینم و زیر ورقه اهانت را به دست خود امضا کنم، من شاید آزادی را بفهمم ولی جرات آزادی ندارم. نقصی، علتی در شخصیت انسانی من است که اگر بر آن آگاهم هرچه زودتر باید به جبران آن برخیزم وگرنه شایسته نام انسان نیستم.

وقت داشتید لینک (مردی که تنها از آزادی گفت) رو بخونید.

نظرات 2 + ارسال نظر
هدیه یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ب.ظ http://www.thinkandheart.blogsky.com/

سلام امیر جان من اون شعر رو تقدیم کردم به ابجیم . همسرش واسه سالگرد ازدواجشون
شاد باشی

Elham D دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:00 ب.ظ http://brightsunflower.blogsky.com

تشکر از معرفی لینک :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد